جدول جو
جدول جو

معنی حاتم شاه - جستجوی لغت در جدول جو

حاتم شاه(تِ)
امیر حاتم شاه، یکی از امراء زمان شاه طهماسب اول و امیرکهدم، گیلان. او سربعصیان افراشت و در سال 942 هجری قمری شهر رشت را که مرکز پیه پس است متصرف گشت و لقب شاهی برخود نهاد. و به نام خود سکه زد و خطبه نیز به نام او خواندند. رابینو گوید: در تاریخ گیلان عبدالفتاح فومنی (ص 113) آمده است که بیت ذیل بر فص خاتم او منقوش بوده است:
جهان که وسعت او صد هزار فرسنگ است
به پیش چشم جهان بین همتم تنگ است.
؟
و در کتاب مزبوراز نقش سکۀ او چیزی نیامده است. رجوع به مسکوکات رابینو ص 82 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
محمد بن مبارک قزوینی. یکی از مشاهیر علما و اطباء از مردم قزوین از شاگردان ملاجلال الدین دوانی است و صاحب تآلیف کثیره است و از جمله: ترجمه حیات الحیوان دمیری بفارسی که آنرا بنام سلطان سلیم خان پادشاه عثمانی کرده است و نصیحت نامه بفارسی که به سال 929 هجری قمری از آن فراغت یافته است و تفسیری از سورۀ فتح تا آخر قرآن. حاشیۀ بر هدایه. و حاشیۀ بر نسفی. شرحی بر ایساغوجی. شرحی بر کافیه. و نیز تألیفی بنام موجز در طب و ذیلی بر تذکرهالشعراء امیرعلی شیر نوائی ازتألیفات اوست. رجوع به محمد بن مبارک قزوینی شود
عبدالحکیم. شاعری از مردم لاهور. او را تذکرۀ شعرائی است حاوی شرح حال گویندگان معاصر خود او که در اورنگ آباد به سال 1175 هجری قمری بنام ’مردم دیده’ بپایان برده است
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نام شاعری است عرب و او راست:
اذا ما اتی یوم یفرق بیننا
بموت، فکن انت الذی یتاخر.
در عقدالفرید آمده است: آنگاه که متوکل وزیر خود، عبدالله بن یحیی بن خاقان را بجزیره اقریطش نفی کرد این وزیر با کنیزکی اقریطشی عشق ورزیدن گرفت و محبوبۀ عراقی را فراموش کرد جاریۀ عراقی ابیات ذیل بدو فرستاد:
کیف بعدی لاذقتم النوم انتم
خبرونی مذ بنت عنکم و بنتم
بمراض الجفون من خرّ دالعی
ن و ورد الخدود بعدی فتنتم
یا اخلاّی ان قلبی و ان با
ن، من الشوق عندکم حیث کنتم
فاذا ما ابی الاله اجتماعا
فالمنایا علی ّ وحدی و عشتم.
و صاحب عقدالفرید گوید که این معنی از مضمون شعر مذکور حاتم گرفته شده است. رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 244 چ محمد سعید العریان شود
لغت نامه دهخدا
ابن یوسف شاه، آخرین اتابکان یزد است که ازسنۀ 690 تا سنۀ 718 هجری قمری حکومت کرد و چون در این سال 718) برادر شیخ ابواسحاق اینجو یعنی امیر غیاث الدین کیخسرو از راه شبانکاره بیزد آمد با اتابک حاجی شاه طرح دوستی انداخت سپس از آنجا بمیبد شتافت و بین او و امیر مبارزالدین نیز رشتۀ الفت برقرار گردید ولی چیزی طول نکشید که بین نایب امیر کیخسرو و اتابک حاجی شاه برسر امری جزئی نزاع درگرفت و اتابک که مردی بی رحم و ظالم بود نایب امیر کیخسرو را بقتل آورد، کیخسرو و مبارزالدین پس از تحصیل اجازه از ابوسعید، اتابک را مورد حمله قرار دادند و او را در این سال منهزم ساختند و سلسلۀ اتابکان که قریب سیصد سال در این ولایت حکومت میکردند، به این ترتیب در سال 718 برافتاد و حکومت آن پس از رسیدن امیر مبارزالدین بخدمت ابوسعید از طرف ایلخان بعهدۀ او گذاشته شد، رجوع به تاریخ مغول عباس اقبال ص 403 و 414 و 415 شود
لغت نامه دهخدا